جز سر کوی تو ای دوست ندارم جایی
در سرم نیست، بجز خاک درت سودایی
بر در میکده و بتکده و مسجد و دیر
سجده آرم که تو شاید، نظری بنمایی
مشکلی حل نشد از مدرسه و صحبت شیخ
غمزه ای تا گره از مشکل ما بگشایی
این همه ما و منی، صوفی درویش نمود
جلوه ای تا من و ما را ز دلم بزدایی
نیستم، نیست، که هستی همه در نیستی است
هیچم و هیچ که در هیچ نظرفرمایی
پی هرکس شدم، از اهل دل و حال و طرب
نشنیدم طرب از شاهد بزم آرایی
عاکف درگه آن پرده نشینم، شب و روز
تا به یک غمزه او، قطره شود دریایی
شعر از امام خمینی رحمة الله علیه
دوستی صمیمانه با خدا...برچسب : نویسنده : سربازگمنام sarbazegomnam بازدید : 339